قصه قهرمانها را چگونه روایت کنیم؟
(این جملات، بازخوردی از یکی از شنوندگان کانال قصه قهرمانهاست)

« من دکترای تاریخ تشیع دارم و همسرم طلبه است، یکبار در سفر، یکی از قصههای کانال «قصه قهرمان ها» را برای بچه هایم گذاشتم، علاوه بر اینکه بچه هایم کاملا جذب قصه شدند.
مادر همسرم هم فوقالعاده جذب قصه شده بود و حتی قصه برای خودم هم جذاب بود.
یعنی بچه شش ساله، مامان بزرگ شصت و پنج ساله و یک خانم سی ساله سه تایی جذب قصه شدیم و دقیق گوش دادیم.
حتی خودم که بالاخره تحصیلاتم دکتری تاریخ تشیع است برخی مطالب قصه را نشنیده بودم.
(( این جملات، بازخوردی از یکی از شنوندگان کانال قصه قهرمان هاست))
کانالی که قصه #قهرمان_های_واقعی از اهل بیت (سلام الله علیهم) گرفته تا شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم و قهرمانان معاصر مثل شهید رئیسی، سید حسن نصرالله و امام خمینی را به صورت مستند و با چینشی پازل گونه و دومینو وار شامل تولد، دوره کودکی ، دوره نوجوانی، دوره جوانی و بالاخره به شهادت رسیدن، با بیانی جذاب و پر انرژی برای محدوده سنی پنج تا دوازده سال، روایت می کند.
علی ظهریبان راوی خوش بیان و موسس مجموعه قصه قهرمان هاست.
همین چند روز قبل، رهبری برای اهل بیان هم رسالتی مهم به صورت واضح مشخص نمودند:« صاحبان دستگاههای تبلیغاتی، صاحبان بیان، صاحبان قلم، اصحاب هنر و دانش و مسئولان دستگاههای رسمی رسانه و آموزش و هنر و آحاد جوانانی که با فضای مجازی ارتباط دارند، باید تمرکز خود را برای مقابله با تهدید نرمافزاری دشمن قرار دهند. ۱۴۰۳/۱۱/۲۹».
گفتگوی خبرگزاری فارس با علی ظهریبان، مؤسس مجموعه قصه قهرمان ها،به عنوان نمونه ای موفق از اهل بیان در همین راستاست.

قصه،زبان مشترک با کودکان و نوجوانان
یعنی با اینکه بیان من بد نیست اما سر کلاس که می رفتم بچه ها آرام نمی گرفتند، مثلا یک کلاس سی نفره پسر مخاطب من بود که اینها از دیوار راست بالا می رفتند، آرام کردن این ها واقعا کار سختی بود، از عهده ی هرکسی بر نمی آمد، واقعا کار نفس بُری بود.دو جلسه که رفتم به شدت خسته شده بودم و می خواستم دیگر نروم و به مدیر بگویم که آقا این کار من نیست. پیش خودم گفتم قبل از انصراف، یکبار هم قصه گفتن را برایشان امتحان کنم.یادم می آید که اولین بار قصه حضرت موسی را گفتم و این کلاسی که بچه ها از سر و کول همدیگر بالا می رفتند، همین کلاس سکوت محض شد.
در حدی که اگر من داشتم قصه می گفتم و آخر کلاس یکی حرف میزد یکدفعه صحبتم را قطع می کردم، می گفتند آقا چی شد؟ می گفتم تا فلانی ساکت نشود من ادامه قصه را نمی گویم.بچه ها واقعا می خواستند فردی که صحبت می کرد را بزنند و بیرون کنند. ما یک تکنیکی هم در قصه گویی داریم که قصه را نقطه ای تمام می کنیم که طرف تشنه شنیدن ادامه اش باشد. به اصطلاح در اوج تمام می کنیم. این #قصه_حضرت_موسی هم در اوج تمام شد.
همان ده بیست نفری که طی دو جلسه قبل، به نوعی از کلاس فرار کرده بودند و قبل از من از کلاس بیرون رفته بودند،حالا آویزان من بودند که بقیه اش را هم بگو.این ها کلاس دوم بودند. هفته بعدی برای کلاس ششم شروع کردم به قصه گفتن و به قدری برایشان جذاب و پر کشش بود که این بچه ها واقعا تشنه دیدارم شده بودند.
مثلا در قصه ای که در مورد امام حسن می گویند اصلا امام حسن این سنی نبوده که این کار را انجام بدهند. و مهمتر از همه اینکه انگیزه اصلی قصه هایی که تا کنون بوده اند معرفی قهرمان واقعی نبوده است.»

فرهنگ قصه گویی، اولین پایه اش در فرهنگ قرآنی است
در حالی که این عرصه رها شده، غرب سالانه برای دختر و پسرمان چند انیمیشن فوق العاده جذاب با قهرمان و کاراکترهای پرکشش می سازد ولی ما از این طرف بسیار ضعیف کار کردیم.تنها حوزه ای که ما کمی خوب در آن درخشیدیم حوزه کتاب است که آن هم فعلا خیلی حوزه کم مشتری است. الان عصر انیمیشن است، ما زورمان به انیمیشن سازی نرسید.
از طرفی با قصه گویی طبق روالی که گفتم به یک زبان مشترک با بچه ها رسیدیم. می توان گفت فرهنگ قصه گویی، اولین پایه اش در #فرهنگ_قرآنی است. قرآن پر از قصه است ما نباید به این نتیجه برسیم که خب خوب است خدا خودش قصه ها را گفت.بلکه باید به این نتیجه برسیم که حتما قصه گویی خیلی اهمیت دارد که خداوند از این روش استفاده کرده است و ما هم قصه را زبان مشترکی بدانیم برای شناساندن قهرمان های واقعی خودمان (از اهل بیت گرفته تا قهرمانان معاصر). به عبارتی باید از این زبان مشترک جذاب برای زنده نگه داشتن امید و هویت بخشی به کودکان و نوجوانان بهره ببریم.»
هویت بخشی به عنوان تنگه اُحد تربیتی
« هویت بخشی، تنگه اُحد تربیتی است که ما آن را رها کردیم.»
حجت الاسلام علی ظهریبان در توضیح این گزاره و نیز گره گشایی در این خصوص می گوید: «یکی از اصلی ترین مشکلات فرهنگی که ما در کشورمان داریم خصوصا برای این نسل جدید( نسل z) این است که ما مشکل هویتی داریم یعنی این ها با هویتی غیر از هویت ایرانی اسلامی بزرگ شدند و زیست کردند و خب طبیعی هم هست که بالاخره این ساختار نظام سیاسی کشور برایشان جذاب نباشد و به دردشان نخورد.
چرا؟؟؟؟
چون هویت زندگی این ها و هویت نظام در تضاد هست و تفاوت دارد.
ما پیشنهادمان برای اینکه این گره را باز کنیم و درواقع بهترین راهکار برای هویت بخشی به هر انسانی (نه فقط به کودک و نوجوان)، و در هرجای دنیا (نه فقط ایران) این ست که که شما از مسیر الگو بگذرید، ما اسمش را گذاشتیم قهرمان، از مسیر قهرمان بگذریم.حرفم این است که شما قهرمان به او معرفی کنید البته این قهرمان جذاب باشد.اما در این راهکار فواید زیادی هم وجود دارد از جمله:
1. سرعت خیلی بالاست
2.مسیر میان بُر است
3.نتیجه هم خیلی زیاد است.
یکی از بسترهای فرهنگی که در کشور داریم و برای جوان و نوجوان ما خیلی هم نتیجه بخش و هویت آفرین بوده قالب هیئت بوده، بستر هیئت بوده است.
چرا ؟چون بستر هیئت روی مسئله قهرمان ایستاد، حالا یک موقع مثلا امام حسین قهرمانش است،
یک موقع امام علی قهرمانش است و در کل هیئت روی قهرمان های واقعی تمرکز گرد و ایستاد، روی آن قهرمان هایی که خدا برای زندگی ما معرفی کرده است.بله از شعر هم استفاده کرد، بالاخره یک هنر ترکیبی است و به تعبیر رهبری از عناصر مختلف استفاده کرد، اما هویت داد،هویت شیعی به مخاطبش داد.
این است که به نظر من، قوی ترین کار فرهنگی موجود در کشور ما مربوط به هیئت ها است.
یعنی وقتی یک نفر وارد هیئت می شود تا از هیئت خارج شود در معرض اثر پذیری تربیتی است حتی آن هیئت هایی هم که خیلی هم غرض تربیتی ندارند،آن ها هم بدون اینکه حتی خودشان بدانند اثرگذاری تربیتی دارند. و این ریشه در این دارد که ما با قهرمان ها کار کردیم، ما روی عنصر الگو ایستادیم.به تعبیر یکی از اساتید تربیتی بزرگ کشور، هویت بخشی، تنگه احد تربیتی است که ما رهایش کردیم . ما این تنگه احد رارهاکردیم ولی دشمن ما این تنگه احد را سفت گرفته. دشمن برای بچه های ما قهرمان تولید می کند درقالب انیمیشن برای کودکان، بزرگ تر که می شوند در قالب فوتبالیست و بعد هم در قالب سلبریتی ها برایشان قهرمان سازی می کند.این مسئله هویت که عرض میکنم دقیقا همان نقطه تاکید همیشگی رهبر انقلاب است در مسئله کار فرهنگی تربیتی برای کودکان و نوجوانان.و این مقابله با تهدید نرم افزاری که اخیرا در بیانات شان فرمودند نیز یکی از مصادیق قطعی اش معرفی قهرمان ها (شما بخوانید الگو ها) ی واقعی و اصیل ایرانی اسلامی است به نسل کودک و نوجوان و جوان.چراکه این الگو شناسی اصلی ترین مبحث در بحث هویت بخشی است.»

بخش بزرگی از مشکلات فرهنگی کشور؛ با روایت قهرمان ها حل می شود
با همان بیان جذاب قصه گویی اش،برایمان تو ضیح می دهد که چطور با معرفی قهرمان ها مثلا حسن طهرانی مقدم به عنوان قله امید آفرینی، می توان حتی در شرایط دلار نود و چند تومانی هم امید بخشی کرد: «از قضا ما خیلی هم قهرمان داریم، ما بیش از چند هزار قهرمان داریم که زندگی های جذاب دارند و می توانیم روایتشان کنیم ، جدای از اهل بیت و چهارده معصوم که البته ما زندگی آن ها را هم نه برای بزرگ و نه برای کوچک،روایت نکردیم.ما امروز یک مشکل خیلی بزرگ در کشورمان داریم و آن این است که امید کم است، امید به موفقیت کم است، مثلا طرف می گوید شما چی می گویید با دلار نود و فلان تومانی چطور میشود امید داشت برای آینده و روبه جلو بود.
در اینجا من نظرم این است که ما گیرمان این است که ما نه پیشرفتمان را روایت کردیم و نه قهرمان هایی که باعث پیشرفت ما شدند را روایت کرده ایم .من روی این مورد دوم خیلی تاکید دارم، مثلا روایت قهرمان هایی که باعث شدند امروز ما بازدارندگی داشته باشیم. مثال حسن تهرانی مقدم قله امید آفرینی است.
ایشان در زندگیش بن بست ندارد. یک آدمی است که برایش کارِ نشد معنا ندارد. و ما امروز این قله امید آفرینی را اصلا روایتش نکردیم. حتی #وعده_صادق هم که انجام شد، فقط چند تا خبر رفتیم سر مرقد ایشان و فیلم گرفتیم باز هم نیامدیم روایت ایشان را بسازیم.
مثلا در جشنواره فیلم فجر فیلمی برای روایت این شهید تولید شد اما همچنان کافی نیست. ما باید یک جریان فراگیر شویم در روایت قهرمان هایمان.خصوصا قهرمان هایی که یک گره باز کردند برای این کشور.
معلوم است که وقتی ما روایت نکردیم ولی دشمن ما آنقدر خوب روایت کرد طبیعی است که بچه ما برود به آن سمت. و مشکل اینجاست که قهرمان هایی که آنها معرفی می کنند مبتنی بر سبک زندگی، الگوهای خودشان و نگاه فلسفی خودشان به جهان است.
و این درحالی است که ما معدن بزرگی در این زمینه داریم ولی استخراج نمی کنیم. لذا به نظر بنده بخش عظیمی از مشکلات فرهنگی ما با رفتن به سمت روایت قهرمان های خودمان حل می شود و در این زمینه نباید کوتاه بیاییم.استفاده از ابزارهای مختلف هم بسته به توان آدم هاست، مثلا ما قصه می گوییم، یکی انیمیشن می سازد، یکی کتاب جذاب می نویسد که البته در حوزه کتاب، به نسبت بهتر کار کردیم.»
تولید بیش از پانصد پادکست قصه برای معرفی پنجاه قهرمان طی دو سال
به صورت مفصل(مثلا قصه پیامبر ما ۶۳ قسمت دارد).
از آن طرف قهرمان های دیگر مثل حاج قاسم سلیمانی، شهید طهرانی مقدم، شهید محسن فخری زاده،سید حسن نصرالله، شهید رئیسی، و امام خمینی را هم روایت کردیم.»
قصه قهرمان ها از چند طریق قابل دستیابیست.
پشت صحنه های قصه قهرمان ها؛ راز جذابیت قصه های مجموعه قصه قهرمان ها
و حتی راز جذابیت قصه قهرمان ها چیست؟
علی ظهریبان در این خصوص می گوید: «ما در قصه هایمان روی قهرمان ها ایستادیم و تمرکز کردیم روی قهرمان. از نظر ما قهرمان یعنی الگو، اما چون کلمه الگو امروزی نیست قهرمان را انتخاب کردیم .روی این اسم گذاری تعمّد داشتیم.در مورد قهرمان هایی هم که ما انتخاب می کنیم قاعده مان بر این است که ما الان دنبال آدم خوبها نمیرویم ،ما الان دنبال مبارز ها میرویم، البته مبارز الزاما سیاسی نه. مثلا کسی که در #جهاد_اقتصادی یکه تازی کرده است، به عنوان مثال یک تولیدی بزرگ راه انداخته،کسی که بدون رانت، بدون خرده برده، بدون این کارها از صفر شروع کرده چرا ما این ها را روایت نکنیم که این انگیزه بشود برای بچه ها در آینده.
پس قاعده ما #جهاد استجهاد تعریفش چیست؟
رهبری می گوید جهاد یعنی تلاش فراوان در مقابل دشمن. ما دنبال قهرمان هایی هستیم که جهاد کردند در مقابل دشمن.در واقع ما مثلا امام خمینی را که گفتیم امام خمینی گوگولی نگفتیم، امام خمینی را گفتیم که دشمن داشت.
دعوا کرد، فریاد کشید. حتی فهممان از اهل بیت هم با همین قاعده است.
امام حسن فقط یک امام کریم نیست. یک مبارزی بود که سینه به سینه معاویه شد و اتفاقا صلحشان را هم در مسیر مبارزه باید ببینیم.و ما قبل از این که هر قصه ای از اهل بیت را بخواهیم کار کنیم به سراغ کتاب انسان دویست و پنجاه ساله می رویم.
این کتاب تاریخ زندگی اهل بیت از بیانات رهبری است و سه حلقه دارد، حلقه کوچک اول به درد دانش آموزان می خورد، حلقه دوم به درد عموم می خورد.
و با استفاده از همین خط فکری است که مثلا در قصه امام سجاد، بر خلاف تصور عموم که از ایشان یک شخصیت بیمار و فقط دعاخوان در ذهن دارند، از یک شخصیت فوق مبارز صحبت می شود و همین نکته را در دل قصه زندگی ایشان هم رعایت می کنیم.»

قصه گوییِ جذاب تر، از عهده خوش بیان ها برمی آید نه خوش صداها
(انتقاد از روش قصه گویی مرسوم در کشور)
حتی یاد آوری حوصله سر رفتن در آخرین بار حضورش در خبرگزاری هم تاثیری در منصرف کردنش ندارد و می گوید:« خب من که نمی خوام حرف های حوصله سر بَر شما بزرگ تر ها را گوش کنم، فقط می خوام بیام اونجا بشینم کاردستی خودم را درست کنم ولی هی عمو قصه گو را هم بتونم ببینم و خوشحال بشم!».ادامه صحبت های حجت الاسلام علی ظهریبان گوشه ای از چرایی محبوبیت و جذب بالایشان در بین مخاطبین را روشن می کند: «ما علاوه بر اینکه در موضوع و محتوا یک تفاوت اساسی با جریان قصه گویی کشور داریم در سبک بیان قصه هم یک تفاوتی داریم.
سبک مرسوم این است که یک خوش قلم دارند به عنوان قصه نویس، و یک خوش صدا دارند به عنوان گوینده و قصه گو که از روی متن قصه معمولا به زیبایی می خواند و انتشار می دهند.
یعنی یک تیم نویسندگان، یک تیم گویندگان و یک تیم تدوین دارند.به نظر ما این پروسه، پروسه جذابی نیست.
چرا؟ به این دلیل که ما وقتی سر کلاس دبستانی می رویم اگر یک کاغذ را باز کنیم و از روی آن بخوانیم هر چند نوشته جذاب باشد اما این نوع گفتن محتوا،جذابیت ندارد.
اما اگر وقتی سرکلاس می روی محتوا در ذهنت باشد و همان را در قالب کلمات بگویی
و به اصطلاح بداهه بگویی جذابیت دارد. ما گفتیم وقتی این روش در کلاس جواب میدهد چرا در پادکست جواب ندهد. چرا در صوتی جواب ندهد.
برای همین ما تمام قصه هایمان بداهه است. یعنی سیر داستان و نکات مهم مورد نظرم را از قبل مکتوب می کنم و پیش رویم دارم اما قصه را بداهه می گویم.
اولا) صمیمت با مخاطب بالا می رود،
ثانیا) گاهی برخی نکات وسط قصه به ذهنت می رسد
ثالثا) جذابیتش خیلی بیشتر است.
یعنی همه حرف من اینجا این است که هر چیز مصرفی، قاعده استاندارد دارد و پادکست هم قاعده استانداردش این است که اولا محتوا به درد نخور نباشد، و دوما اینکه جذابیت داشته باشد. حرف من این است که روش بداهه گویی جذابتر از روش رادیویی است.هرچند واقعا سخت تر است. یعنی در بداهه گویی گاهی ما بیست بار ضبط را متوقف می کنیم و برمی گردیم عقب تا ضبط مورد نظر حاصل شود ، اما در روش رادیویی به سادگی از روی متن، قصه گفته می شود.
ولی مهم این است که جذابیت کار را نباید فدای سادگی کار کرد. به نظر من،امروزه رعایت مواردی که منجر به جذابیت بیشتر کار می شود مهم و اساسی است. برای همین است که قصه گوییِ جذاب تر، از عهده خوش بیان ها برمی آید نه خوش صداها.»

دیدگاهتان را بنویسید